-
برگشتــــــــــــــــم
16 آبان 1391 13:09
یه مدت نبودم، میخوام برگردم، ولی به یه دلیل بسیــــــــــــــــــــــار خوب باید کل محتویات وبلاگو عوض کنم!!!! یه وبلاگ جدید میسازم آدرسشو میذارم. دوست داشتین، وقت داشتین سر بزنین..
-
[ بدون عنوان ]
4 آذر 1390 00:24
هر شب بشقاب هایی را می شورم که در آن ها غذا نخورده ای. . دو لیوان چای می ریزم و می نشینم روبروی جای خالی تو. .
-
[ بدون عنوان ]
11 آبان 1390 22:49
کلاغ ها اگرچه سیاهند و آوازشان خوش نیست،اما درختان را در فصل سرد زمستان تنها نمی گذارند. .
-
[ بدون عنوان ]
5 آبان 1390 14:55
نمیدونم چرا این پست اینجوری شد!!!! هیچ کس منظورمو نفهمید و همه هم به خاطر "هیچ" سرزنشم می کردند! مجبورم که تغییرش بدم! : From now to the end of my life's story,its me "Alone Girl"
-
[ بدون عنوان ]
17 شهریور 1390 20:33
اولین روز بارونی رو یادته؟؟؟ یادته کجا بودیم و داشتیم کجا میرفتیم؟ چی میشد اگه میذاشتی به آرزوم برسم؟! . .بدجوری داغونم کردی، اینو تا ابد یادت باشه. .
-
کاری که هرثانیه انجامش میدم. .
17 شهریور 1390 13:44
دستم به تو که نمی رسد فقط حریف واژه ها می شوم ! گاهی هوس می کنم . .تمام کاغذهای سفید روی میز را از نام تو پرکنم . . تنگاتنگ هم، بی هیچ فاصله ای!! از بس که خالی ام از تو . . از بس که تو را کم دارم . .
-
پشیمانی. .
16 شهریور 1390 20:02
من تو پست قبلی نه قبلیش یه چیزی نوشتم که به معنای دقیق کلمه باید بگم : "غلط کردم" مگه میشه اون نباشه من نمیرم؟؟؟ مگه میشه نباشه و به زندگی ادامه بدم؟! اون تمام زندگی منه چرا اینطوری کرد؟؟؟ مگه میشه اون نباشه من بدون دستاش. .؟؟
-
[ بدون عنوان ]
15 شهریور 1390 12:06
شیشه ای میشکند. . یک نفر میپرسد چرا شیشه شکست؟ یک نفر میگوید شاید این رفع بلاست دیگری میگوید شیشه را باد شکست دیگری میگوید به خاطر جنس نازک شیشه است دل من سخت شکست . . چرا کسی چیزی نمیگوید؟ چرا کسی صدای شکستنم را نمیشنود ؟
-
[ بدون عنوان ]
23 مرداد 1390 20:46
امروز به یه نتیجه ی خیلی مهم رسیدم. .!! زندگی کوتاه تر از این حرفاست که بخوایم همش از تنهایی حرف بزنیم و همش غر بزنیم و همش ناراحتی و غصه و. . خلاصه اینکه از این به بعد می خوام زندگی کنم. . عشق من، بدون که تا ابد عاشقتم و برای اینکه یه روز به هم برسیم و تا ابد با هم باشیم همیشه دعا میکنم. .
-
[ بدون عنوان ]
15 مرداد 1390 00:27
به چشمان تو مینویسم حکایت بی انتهای عشق را تا بدانی عشق و محبت را در چشمان تو آموختم وبا تو آغاز کردم . . وبه پاکی چشمانت قسم که تا ابد عاشقانه دوستت دارم. . تولدت مبارک عشقم میدونی چیه؟! امسال بهترین کادو رو بهت میدم. . یه زنگ بزن، یه خبر خوب میشنوی. .اگه کسی تا صبح نیاد تو اتاقم خبر مرگمو میشنوی. . (نیستی، بدجوری...
-
[ بدون عنوان ]
14 مرداد 1390 15:12
. . دل من سخت شکست . . کنارم بودی اما صدای شکستنم را نشنیدی
-
[ بدون عنوان ]
12 مرداد 1390 13:12
گاهی چقدر دلم خنده می خواهد . . گاهی چقدر کم می آورم دستانت را و نگاهت را که به من می گوید . . دلتنگ من است گاهی چقدر کم می آورم صدای پایت را بر سنگفرش دلی که از آن توست گاهی چقدر دلم خنده می خواهد نه هر خنده ای خنده ای در جواب خنده های شکفته بر لبت گاهی چقدر دلم برای تو تنگ است گاهی که تنهایم و دلم تورا می خواهد. .
-
[ بدون عنوان ]
10 مرداد 1390 14:31
من از این زندگی متنفرم. . هیچکس اون چیزی که باید باشه نیست. . همه ی دنیا پرشده از خیانت و بدیختی. . خدایا ببین! از این زندگی متنفرم
-
[ بدون عنوان ]
8 مرداد 1390 16:01
حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد و بوسیدنت موکول شده به تمامی روزهای نیامده. . حالا که هر چه دریا و اقیانوس را از نقشه جهان پاک کردی مبادا غرق شوم در رویایت باید اسمم را در کتاب گینس ثبت کنم تا همه بدانند ـ زنی با سنگین ترین بار دلتنگی روی شانه هایش ـ تو را دوست می داشت می بینی عشق همیشه جاودانگی میاورد
-
[ بدون عنوان ]
4 مرداد 1390 16:52
خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی. . خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری. . خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان من باشد
-
داستان زندگی من و او. .(رمزش اسم خودته همونجوری که خودت میدونی)
3 مرداد 1390 00:47
-
[ بدون عنوان ]
2 مرداد 1390 00:51
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیامد یا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی را تو که هر روز برایم نامه می نویسی . . مگه نه ؟!!
-
نصیحت. .
1 مرداد 1390 01:44
یادمون باشه که هیچ کس رو امیدوار نکنیم بعد یک دفعه رهاش کنیم چون خورد میشه می شکنه و آهسته می میره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عملی کنیم یادمون باشه هیچ وقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم انتظار گذاشتیم نذاریم! چون ممکنه زیاد نتونه طاقت بیاره و. .بمیره! !
-
[ بدون عنوان ]
1 مرداد 1390 01:42
ناراحت نباش و برو . . ضربه ات کاری بود. . دل من سخت شکست. . و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی. . به من و عشق پاک که پر از یاد تو بود . . و به این قلب یتیم که خیالم میگفت: تا ابد مال تو بود. . تو برو تا راحت تر تکه های دل خود را آرام سر هم بند بزنم . .
-
[ بدون عنوان ]
1 مرداد 1390 01:36
من تبعید شده ام، به جایی دور اینجا نامش فراموشی است، و شنیده ام می گویندجرمم عاشقی است ! دلشوره مرا نداشته باش ! اینجا هم اتاقیم حسرت توست، رنج می خورم، اشک می نوشم، نگران نباش من خوب می دانم با حسرتت چگونه تا کنم ! فقط برایم بنویس هنوز هم لبخند می زنی؟
-
[ بدون عنوان ]
31 تیر 1390 00:57
همیشه وقتی دلم واسش تنگ میشد فقط بلد بودم برم سراغ گوشیم و . . الانم فقط یه کار بلدم! اونم اینه که بیام تو اتاقم و تا جایی که میتونم گریه کنم. .
-
[ بدون عنوان ]
30 تیر 1390 16:46
گفته بودی یا تو یا هیچکس. . ولی من ساده! انگار فراموش کرده بودم که این روزها هیچکس هم برای خودش کسیست کسی حتی مهمتر از من. .
-
باز هم آرزو. .
30 تیر 1390 16:44
آرزوی قشنگی است داشتن ردپای تو کنار ردپای من. . بر دشت سپید پوشیده از برف. . اما هنوز نه برف آمده نه تو. .
-
[ بدون عنوان ]
30 تیر 1390 16:13
آرزوی من این بود. . یا این. . اما. .
-
[ بدون عنوان ]
29 تیر 1390 16:32
حوصله ات که سر میرود،با دلم بازی نکن! من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام. . و این است آرزوی من: یه اتاقی باشه گرمه گرم. . روشنه روشن. . تو باشی منم باشم. . کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید. . تو منو بغلم کنی که نترسم. .که سردم نشه..که نلرزم. . اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار..پاهاتم دراز کردی. . منم اومدم نشستم جلوت و...
-
[ بدون عنوان ]
29 تیر 1390 01:53
این بار تو بگو دوستت دارم نترس . . من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید
-
[ بدون عنوان ]
26 تیر 1390 13:59
چه خوش خیال بودم . . که همیشه فکر می کردم در قلب تو محکومم به حبس ابد!! . . به یکباره جا خوردم . . وقتی زندان بان برسرم فریاد زد " هی. . تو . . آزادی! . . " . . و صدای گامهای غریبه ای که به سلول من می آمد. .
-
[ بدون عنوان ]
21 تیر 1390 16:33
دلواپس من نباش. . عذاب وجدان هم نگیر ،دیگه تنها نیستم غم نبودنت همیشه با منه با خیال راحت به بی وفاییهات برس. .
-
[ بدون عنوان ]
21 تیر 1390 16:15
♥ تا حالا به کفشات نگاه کردی؟ دو تا عاشق ، دوتا همراه ، که بی هم میمیرن ، با هم خاکی میشن ، بدون هم زیر بارون نمیرن . کاش آدما هم از کفشاشون یاد بگیرن ، تا آخر کنار هم بمونن و با هم کهنه بشن
-
آمین. .
20 تیر 1390 14:27
خدایا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست، سر راهمان قرار نده ! تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد، و روزهای خوشش برای دیگری . .!!!