لعنتی

کاش میدانستی هنوز هم که هنوز ِ جای خالیت آزارام میدهد لعنتی

باز 13 بدر،باز تولد بی کسی ها...

دوباره شب تولدم رسید... 

من آهسته عبور میکنم، صدای گام های خسته ام را نمیشنوم

باقی میمانم در خود و تاب میخورم در آهستگی زمان

و سر گیجه میگیرم از این سکوت

جریحه دار میکنم حرمت حساب های عمرم را

اما لذتی هست بی پایان در لحظه لحظه های عبور

هر چند آرام هر چند ساکت اما دوستش دارم...

امشب شب تولد من است...!

اما امروز که محتاج توام جایت خالیست بهترین

 

آغوش تو...

عشق بی معرفتم...

آغوش تــــــــو

مترادف امنیت است

میفهمی...!!

آغوش تـــــــو

ترس‌های مرا می‌بلعد

آغوش تـــــو

یعنی پایان سردردها

یعنی آغاز عاشقانه‌ترین رخوت‌ها

آغوش تــــــو یعنی "من" خوبم!

بلند نشوی ،بروی !

بغلم کن

من از بازگشت بی‌هوای ترس‌ها

می‌ترسم...!

 

 

 

 

 

 

 

خوابم نمیبرد…

به هیچ چیز فکر نمیکنم…

جز “او” و میدانم که خواب است…

و قبل از بسته شدن چشمهایش

به همه چیز فکر کرده است…

جز “من”……!!!

 

 

 

کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،

به نام بغض….”

عشق گم شده من..

نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز

تکرارنمی شوند….

وتو آنگونه ای…

فقط همین…!!!

 

 

http://www.citybax.ir/wp-content/uploads/8d9def964262391bb61dffe94a9a2822.jpg

پارسال با او زیر باران قدم میزدم

و امروز اشکهایم شاهد قدم زدن او با دیگری است

شاید باران های پارسال اشک های کس دیگری بود...!!!

 

بی تو ترک برداشته ام

به هر بهانه ای دلم میشکند

گاهی گم میشوم پشت پنجره ها

و سکوتم را بغض میکنم

تا نشنوند صدای شکستنم را...

دیگر هیچ امیدی برای زندگی ندارم


باورت می شود؟


تنها آرزوی این روزهایم فقط مرگ است، مرگ...!


مرگ من بگو آمـــــــــــیـن...


این شـــــــــــب ها

چقدر دلـــــــم می خواهد کســی آرامــــــــــــــ بــهم بگویـد:

" بـمیــــــــــری انشاالله "

و من فـریــــاد بـــزنم

:" آمـــــــــــیـن"





حالم بدون او خوب است

خوب خوب ….

مثل مریضی که می گفت خوبم!

اما مرد !……….





جای خالیت را نفس عمیق می کشم ...

عطرت از تو باوفا تر است !





نکـه تــُو بـآ دیگـری بـآشی و مــَن بـآ خیـآل تـُو ...

صـَد شـَرف دآرد بـه اینکـه ...

مـَن بـآ تـُو بـآشم و تـُو بـآ فکـر دیگـری ...!


این مطالب مخاطبی ندارد

تمام سیگارهای دنیا را هم که دود کنی… ،

کسی متوجّهِ تنهایی تو نمی شود!

به جُز پیرمرد سیگارفروش...!







آغوشِ تــــــــــو که باشد ....


خواب دیگر بهانه ای برایِ خستـــــــــگی نـــــــــیست ..

و تـــــــــپشِ هایِ قــــــــــلبت میشود لالاییِ کــــــــودکانه ام .....

کــــــــنارم بـــــــــــمان ....

مـــــــــیخواهم ..

صـــــــبح چشمانم

در نگاهِ تــــــــو ...

بیدار شود .. !!





بعد مرگ هم نا امید نیستم!



فقط جای خنجر کمی درد دارد!



ملالی نیست نارفیق


میان این همه هیاهو


چشم به راه آمدنت مانده ام


آخر شنیده ام :


قاتل به صحنه قتل باز می گردد...





مهلت بده میروم...!

     فقط پایت را بلند کن،

                  تا غرورم را جمع کنم...


طناب را به گردنم انداختن و گفتند:

آخرین آرزویت؟؟؟؟

گفتم دیدار عشقم...

گفتند خسته بود خوابش برد راستش،

تا صبح طناب دارت را بافته است

بی معرفت...



دیشب در خواب ناگهان خدا در گوش من گفت:

تورا چه به عشق؟؟

گفتم چرا؟؟؟

گفت:تودر خوابی و عشقت در آغوش دیگری...

لبخندی زدم و گفتم :

خدایا این مخلوق توست

شاید تو در خوابی و خبر از رسم دنیا نداری



آنقدر زیبا عاشق او شده ای

که آدم لذت میبرد

از این همه خیانت..

روزی هن اینگونه عاشق من بودی

یادت هست لعنتی...؟؟؟؟؟

دلم شکست...!

دلم شکست...!

عیبی نداردشکستنی است دیگر ، می شکند

اصلا فدای سرت قضا و بلا از سرت دور شد

اشکم بی امان می ریزد..

مهم نیست، آب روشنیست

خانه ات تا ابد روشن عشق پاکم..!

سر نوشتم مانند قلیان شد...!

تا که طعم داشتم با من بود،

از طعم که افتادم گفت:

سوخت دیگه باید برم

لای انگشتانم را

انگشتان تو پر میکرد

نه ...،   سیگار

شــک نکــــن …!

, ” آینــــده ای ”خواهـــم ساخت که


” گذشتــــه ام ”جلویــــش زانــو بزنــــد …!


قـــرار نیـــســــت مــــن هــــم دلِ کس دیـــگری را بســــوزانم …!


برعـــــکــــس کســــی را که وارد زندگیــــم میشــــود ,


آنـــقـــدر خوشبخت می کنــــم کـــــه ,


به هر روزی که جای” او” نیستی به خودت” لعنت “بفرستی...

وقتی در آغوشم آرام میگرفت،

        چشمانش را می بست...!

نمی دانم از احساسش بود یا

      خود را در آغوش دیگری تصور میکرد...!


رحــمــت خــــــــــدا


ممکن است تـــــاخــــیـــر داشته باشد



اما حــــتــــمـــی ست...



                    یـــا ارحـــم الراحــمــیــن




http://sibesabz14.persiangig.com/311.jpg

بــا تـــــــ♥ــــــــــو هــمـه چــیــز بـی انــتــهــا مـی شـــود

بــا تـــــــ♥ــــــــــو هــمـه چــیــز بـی انــتــهــا مـی شـــود

جـاده ای کــه در آن هـــمــقــدمـت مـی شــــوم

انــتــظـاری کـه ثــانـیـــه هـا را بــــه رخـــم مــی کـشـــد

حــتــی دلــتــنــگـی ات کــه چــنــد وقـتــیــســـت مـــرا

هــمــچــون کــودکـی بــــه بـــازی گـــرفـتـه!

و مـن هــنــوز عـــاشــق آن

بـــــــاتــــ♥ـــــــــو بـــودن هــای بـی پـــایــانــم

دریــن بــــی تــــــ♥ــــو بــودن هـای نــاگــذیــــر . . .







جناب ؟ ؟ ؟  آدرس یاهو مال کیه؟؟؟؟

من اونجا اومدم


مادر مرا ببخش...!

درد بدنم بهانه بود! کسی رهایم کرده

که صدای بلند گریه ام، اشک هایت را در آورد..

حلالم کن...

 

ﺭﻓـﺘـﻨـﺖ

ﻧـﺒـﻮבنـت ...

ﻧــﺎﻣـﺮבﯾـﺖ ...

ﻫـﯿـﭽـڪـבﻭم ﺍﺫﯾـﺘــم نڪـﺮב

ﻧـہ ﻭﺍﺳــم ﺳﻮﺍﻝ ﺷב

ﻓـﻘـﻂ ﯾـہ ﺑـﻐـﺾ בﺍﺭﻩ ﺧـﻔــم ﻣـﯿـڪـﻨـہ

ﭼـہ ﺟـﻮﺭی ﻧـﮕـﺎﺕ ڪﺮב ڪہ ﻣـﻨـﻮ ﺗـﻨـﻬـﺎ ﮔــﺬﺍﺷـﺘــے ...؟!

 

 

 

 

هرچه این پهلو,آن پهلو میشم دیگر خوابم نمیبرد!!!
     

            این رختخواب آغوش میخواهد...
                

                         آغوش...!!!

 

 

 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

 

 

مــــن چرک نویس احساسات تو نیستمــــ !
 
         ــــــ“دوستـت دارم”ـــــهایت راــــــــ

             جـــای دیگری تمرین کن...!
 
 
 
 

 
 
حوصله ات که سر می رود ؛

با دلـــــــــــــم بازی نکن ،

من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام...!

تو بی تقصیری

عشق تو شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد !
حالا . . . تو بی تقصیری !
خدای ما هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . !
تمام این تنهایی تاوان «جدی گرفتن آن شوخی» است . . .
 

باز 13 فروردین آمد...!   

    باز 13 فروردین آمد...!  


دوباره روز تولدم رسید، روزی که تمام غصه های دنیا سراغم می آیند!

 

روزی که دستای تنهایی من بیشتر از همیشه دست هایت را می خواهند،


کاش بودی تا سوختنم را با چشم های خودت تماشا کنی


کاش بودی تا پیر شدنم را ببینی


کاش بودی تا مانند همیشه دستهایم را بگیری و بهم این روزو تبریک بگی


عشق بی وفایم کاش کنارم بودی تا با تو بگویم چه لطیف است حس آغازی دوباره،

و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس…!


بعضی وقتا کنار پنجره اتاق می ایستم و به آسمان خیره می شود


بی اختیار از چشمانم اشک سرازیر می شود


نمی دانم چرا بعد این همه مدت باز هم نمی توانم فراموشت کنم


از وقتی رفتی با رفتنت تمام خوشی های زندگیم را با خودت بردی


دیگر هیچ امیدی برای زندگی ندارم


باورت می شود؟


تنها آرزوی این روزهایم فقط مرگ است…!


بی معرفت بیا نجاتم بده


بیا و با وجودت مرا از این مرداب تنهایی بیرون بکش


بیا و با گرمای وجودت مرا دوباره احیا کن


بیا و با دستهای مهربانت نوازشم کن نترس تنهایی واگیر نداره…!


باور کن برای گفتن نامت دیگر بهانه ای لازم نیست


کافیست زبان باز کنم ، کلمات خودشان دنبال تو میگردند


نامرد        ناااااااااااااااامرد       برگرد…


برای دوباره آمدنت نذر کرده ام…


برگرد و مرا از پناه خاکستر هایم بی آفرین…!


عکس های احساسی و رومانتیک جدید

کـاش مـی فـهـمیـدی

                                 کـاش مـی فـهـمیـدی
                                 
                                       قـهـر میـکنم
          
                تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی

                                        بـمون...!

               نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى

                                 هـر طور راحـتـى!!


تـو چــﮧ میفـَهمے از روزگـآرم..

از دلتـَنگے ام

، گـآهے بـﮧ خـُدا الـتــمـآس مےڪــنــَم

خوابــَت را ببینــَم، میفـَهمے

فقـط خوابـــَت را..